یادی از بکش بکش کنیم
هیتلر
من که ندیدمت
می گنبدی
می گن خوبی
خودت بگوچه اتیقه ای بودی
سوادم تو حلق دوشمن
میدان آزادی در حال ساخت
عجب دورانی بود
من توآسمونا بودم
تو نبودی
هههههههههههههههههههههههههه
دوستان عزيز سلام
امروز يه كتاب خيلي عالي براتون پيدا كردم كه حاوي داستان هاي شگفت انگيز و جالبيه.
اميدوارم خوشتون بياد
يكي از اين داستان ها :
شاگردی از استادش پرسید : عشق چیست؟
استاد در جواب گفت : به گندمزار برو و پربارترین خوشه را بیاور . اما در هنگام عبور از گندمزار ، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی!
شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد : هیچ! هر چه جلوتر می رفتم ، خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین ، تا انتهای گندمزار رفتم...
استاد گفت : عشق یعنی همین!
شاگرد پرسید : پس ازدواج چیست ؟
استاد به سخن آمد که : به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید: چه شد؟ او در جواب گفت : به جنگل رفتم اولین درخت بلندی را که دیدم ، انتخاب کردم . ترسیدم که اگر جلوتر بروم ، باز هم دست خالی برگردم .
استاد باز گفت : ازدواج یعنی همین!!
تغییر در ادبیات کودکانه بعد از گرانی پسته :
آی قصه قصه قصه / نون و پنیر و تره
.
.
.
حـراج سال … حـراج سال
پستـه دسـت دوم رسـید !!
مال یه پیره زنه پولدار بوده کــه دندون نداشــته فقط نمکش رو میک میزده !!
.
.
.
اگر نیوتون با سیب جاذبـه زمین را کشف کرد ،
ما با دوسـیب جاذبـه آسمان ها را کشف کردیم !
.
.
.
( عن مفت ، آدم مفت )
ضرب المثل کبوترهایی کــه برفراز پیادروهای پـر ازدحام بـکار میبرند ...
.
.
.
یکی از نتایج خریدهای عیـد اینه کـه از نظر اکثر مـردها کیف و کفش خوشگل وجود نداره ،
همشون مـثل چینی ها و ژاپنی ها شکل هــم هستن …
.
.
.
The End
خبری ازت نداشتم خیلی بی تاب تو بودم اومدم سراغت اما.... پر گریه شد وجودم
خیلی دلتنگ تو بودم... نمیدونم چرا اینجام ....
اونجا گل بارونه امشب... چرا من چیزی نمیگم .... چرا میخندم عجیبه ....!!!!
آخه مجبورم بخندم کسی اشکام رو نبینه ... حالا کو تا باورم شه سرنوشت من همینه
بنظر میاد که امشب از قلم افتاده باشم .... آرزوم بود که من امشب پیش تو وایستاده باشم...
چه لباسای قشنگی بهت میاد چقدر عزیزم .... تو میخندی و من از دور دارم اشکامو میریزم....
بله رو بگو گل من تو ازم خیری ندیدی آرزوم بود که ببینم که تو رخت های سفیدی
حالا هر دو حلقه داریم تو تو دستت من تو چشمام ....
برو خوشبت شی عزیزم آرزوم بود که ببینم تو تو رخت های سفیدی
بله رو بگو گل من ، من و زندگیه بی تو باورم نمیشه اصلا
میزنم بیرون از اونجا بله رو میگی نباشم ....
میروم اون بیرون یه گوشه دست به دامن خدا شم .... دست به دامن خدا شم......
بله رو گفتی تموم شد .... دیگه این آخر کاره
هی میخوام بگم مبارک .... ولی بغضم نمیذاره...
حس من تبریک من بود من واسه تو گریه کردم قطره قطره های اشک رو به تو امشب هدیه کردم ...
امشب تو جشنت عزیزم نمیدونی چی کشیدم.... اما کاش نزدیکتر بودم تا تو رو واضح میدیدم ...
دیگه چشمام نمیبینه ... دستم هم نمینویسه ... دلخوشیم همین یه نامه است ... گرچه اینم خیس خیسه
آخرین جمله ی نامه ام اینه از ته وجودم...
برو خوشبخت شی عزیزم...
مطن آهنگ حلقه مجيد خراطها